​OMTINA

هاله‌ بدن  حوزه انرژی بدن

body aura omtina.ir

​ معنای هاله در لغت‌نامه یک تجلی نامرئی یا حوضه‌ی انرژی می‌باشد که اطراف تمام موجودات را احاطه کرده است. از آنجا که همه چیز از انرژی ساخته شده‌است، حتی در اطراف صخره یا میز آشپزخانه هم هاله وجود دارد. با وجود اینکه هاله تمام بدن را احاطه کرده است ولی قسمتی از هر سلول می‌باشد که انرژی‌های ظریف را منعکس می‌کند. در حقیقت می‌توانیم هاله را گسترش بدن بدانیم به جای آنکه آن را چیزی ببینیم که بدن را احاطه کرده است. واژه هاله از کلمه‌ی یونانی «آورا» آمده که به مفهوم نسیم ملایم است. انرژی‌ای که در هاله‌ی ما روان است شخصیت، شیوه‌ی زندگی، افکار و احساسات ما را منعکس می‌کند. هاله به روشنی آسایش ذهن و روح ما را نمایان می‌سازد.

​بعضی معتقدند که هاله یک پدیده‌ی الکترومغناطیس است و باید حذف شود. دیگران معتقدند که هاله جرقه‌ای از زندگی است که آگاهی برتر ما را ممکن می‌سازد. که این آگاهی انرژی لازم ما را برای زندگی کردن و عمل کردن مهیا کند. هنوز هم بعضی افراد هاله را انعکاسی از خود ما می‌دانند که بطور دائم گزارشی از گذشته، حال و آینده می‌دهد و در حقیقت هاله ترکیبی از همه‌ی این هاست.
دانشمندان معتقدند که همه‌ی ما دارای آن چه که با نام هاله‌ی فیزیکی خوانده می‌شود، هستیم. هاله از یک شی فیزیکی و حوضه‌ی انرژی تشکیل شده که در اطراف همه چیز وجود دارد. از آن جائیکه مردم در ارتباط با اطرافشان گرم و صمیمی هستند همگی ما دارای یک شیب حرارتی رایج در اطراف بدنمان می‌باشیم.
 انرژی مادون قرمز از بدن ما منتشر می‌شود. ما هم چنین ذرات الکتروستاتیکی و الکتریکی در اطراف بدنمان داریم. با وجود این، ما تشعشعات مغناطیسی با درجه‌ی پائین و تشعشع با بسامد کم و به اندازه‌ی 1000 دور در ثانیه ساطع و منتشر می‌کنیم.
هاله از رنگ هم تشکیل شده است و رنگ از نور ساخته می‌شود. آقای ایساک نیوتن اولین کسی بود که این را در سال 1666 در حالیکه عبور نور خورشید را از شیشه منشور مشاهده می‌کرد که رنگ‌های رنگین کمان را تولید کرده بود، نمایش داد. کشف او انقلاب عظیمی بود، تا آن زمان همه فکر می‌کردند که رنگ یک چیزی چسبیده به شی و ذاتی است.
مانند تمام افرادی که جلوتر از زمان خودشان می‌باشند، نیوتن هم مورد استهزا‌ی مردم قرار گرفت. او بر روی آزمایشاتش اصرار و پافشاری ورزید و عبور نور از دو منشور را مشاهده کرد. نو ر از منشور اولی به رنگ‌های رنگین کمان تجزیه شد و بعد از عبور از منشور دوم دوباره این رنگین کمان به نور مبدل گشت. و این جوابی به منتقدان او بود که نظر بر این داشتند که رنگ داخل منشور بوده و نور تنها آن رنگ را که قبلا در منشور بوده برداشته است. آقای ایساک نیوتن انکسار و تجزیه را کشف کرد. نور زمانی که از منشور عبور می‌کند منکسر و تجزیه می‌شود و یا به عبارتی خمیدگی پیدا می‌کند. رنگ قرمز کمتر از بقیه‌ی رنگ‌ها منکسر می‌شود بدلیل اینکه بلندترین طول موج را داراست، بنفش که کوتاهترین طول موج را دارد خمیدگی‌اش هم بیشتر است. با وجود اینکه ما سیاه و سفید را بعنوان رنگ می‌خوانیم در حقیقت آنها به ترتیب قطب مقابل تاریکی و روشنائی می‌باشند.
​​​​​​​نیوتن ثابت کرد که رنگ سفید دارای هر رنگی است. ژوئته این را به خوبی شرح داد زمانی که نوشت:  «رنگ‌ها از نور رنج می‌برند» منظور او این بود که میزان ارتعاش رنگ سفید کمتر از رنگ‌های متفاوتی هست که دیده می‌شوند.
زمانی که نور به سطح شی‌ای می‌تابد بعضی از رنگ‌ها جذب می‌شوند. و رنگ‌هایی که منعکس می‌شوند تنها رنگی هستند که دیده خواهند شد. در نتیجه زمانی که برگی را به رنگ سبز می‌بینیم، نشانه‌ی آن است که بقیه‌ی رنگ‌ها توسط برگ جذب شده. رنگ‌های تیرهتر بیشتر از رنگ‌های روشن جذب می‌شوند و به این خاطر است که ما در تابستان تمایل به پوشیدن رنگ‌های روشن تر داریم. من دوستی داشتم که تنها لباس مشکی به تن می‌کرد و در تابستان‌ها با وجود اینکه لباس‌هایش سبک بود ولی از گرما بی حال می‌شد، به این دلیل است که رنگ مشکی تمام رنگ‌های رنگین کمان را جذب می‌کند.
سرعت نور در فضا به شکل موج در هر ثانیه 18600 مایل است بعضی از این موج‌ها بیش از 100000 مایل طول دارند و بعضی بسیار کوچک هستند. در وسط طیف نوری نوار مرتعشی از انرژی می‌باشد که ما می‌توانیم آن را ببینیم.
این موضوع تا سال 1676 که ستاره شناس دانمارکی الاف روئو سرعت نور را کشف کرد مشخص نبود. این موضوع به عنوان یک انقلاب فکری در نظرات بود، تا آن زمان معتقد بودند که نور به سادگی وجود دارد و نیازی به زمان برای حرکت آن نیست. این یک توطئه است که فکر کنیم هاله ما ترکیبی از شکلهای نور نیست، این یک نظر و تصور غلط است. دانشمندان هم امروزه وسائلی دارند که طیف نوری را نمایان می‌کند و قادر به آشکار کردن هاله هستند. توانایی ما در دیدن هاله نوعی بصیرت و روشن بینی است. نیازی نیست نگران باشید، که این یک توانایی طبیعی می‌باشد که همه‌ی ما آن را دارا هستیم.
درسال 1960 جان اوت محققی در زمینه‌ی هدایت نور, کشف کرد که چشم انسان دو کار کاملا متفاوت انجام می‌دهد. زمانی که نور به چشم می‌رسد بواسطه‌ی عصب بینایی به مغز منتقل می‌شود و این به ما امکان دیدن می‌دهد، جان اوت هم چنین یافت که نور دریافت شده از مغز بوسیله‌ی سلول‌های شبکیه اطلاعات را به هیپوتالاموس (م: غده‌ای که اعمال غیر ارادی انسان را کنترل می‌کند ) منتقل می‌سازد. هیپوتالاموس غده‌ای است که در پائین مغز قرار گرفته و فعالیت‌های مهم مغز را کنترل می‌کند مانند احساس تعادل، تمایل و ظرفیت جنسی، وزن و میزان استرس. و هم چنین غده‌ی هیپوفیز را نیز کنترل می‌کند که این غده بر تمام غده‌های ترشحی دیگر تاثیر می‌گذارد.

body aura omtina.ir
body aura omtina.ir

جان اوت در تحقیقات نظری‌اش به این نتیجه رسید که: نوری که به شبکیه فرستاده می‌شود بر روی رشد و سلامتی در درجه‌ی ناخودآگاهش تاثیر می‌گذارد. این کشف یک امر مهم در زمینه‌ی درمان گری با رنگ‌ها و تعیین سلامتی در هاله بود. با وجود اینکه هاله از نور تشکیل نشده برای دیدن آن به نور نیاز است. هاله در روشنایی آفتاب بزرگ می‌شود و گسترش می‌یابد و در خانه جمع می‌گردد، آنها حتی در تاریکی مطلق هم جمع می‌شوند، آنها به طور کامل ناپدید نمی‌شوند و می‌توان آنها را کوچک و به شکل خط‌های آبی رنگ مشاهده کرد. زمانی که کودک بودم به زیر پتو می‌رفتم و انگشتانم را به هم نزدیک می‌کردم و خطوط انرژی را که بین آنها حرکت می‌کرد، می‌دیدم.در طول تاریخ افراد مطمئن و جدی قادر به دیدن هاله بودند.

​در حقیقت بیشتر افراد در کودکی قادر به دیدن هاله هستند و لی مهارت خود را زمانی که بزرگ می‌شوند ازدست می‌دهند. تجربه دیدن هاله معلم موسیقی من در کودکی چیز عجیبی نبود و به عنوان کودک من تجربه را به مثابه یک امر بدیهی دانستم، ولی زمانی که بزرگ می‌شویم و فکر می‌کنیم که این چنین مسائل احتمالا غیر واقعی هستند، مهارت خود را در دیدن هاله از دست می‌دهیم، خوشبختانه پدران و مادران و معلمان امروز روشن فکر تر از چندین دهه‌ی گذشته شده‌اند و تمایل به تشویق استعداد روحی و معنوی کودک خود دارند. به هر حال هنوز مسیر طولانی برای این منظور وجود دارد.
شما با پیشرفت و افزایش آگاهی خود در زمینه‌ی هاله می‌توانید بی اختیار و بطور خودبخودی هاله‌ی دیگران را گه گاهی ببینید، معمولا دلیلی برای این امر وجود دارد. شاید شما شخصی را که دوست داشته اید به طور غیر منتظره ملاقات کنید و چون از دیدن او سرفراز شده اید هاله‌ی او را خواهید دید و این می‌تواند هم چنین یک هشدار باشد زمانی که شخصی به هاله‌ای تیره و کدر می‌بینید. اگر کسانی که خشمگین شده‌اند را مشاهده کنید هاله‌ی آنها را به شکل مه و غبار قرمز رنگ می‌بینید و اگر هم چنین کسی کار بزرگ و خوبی انجام می‌دهد هاله‌اش بزرگ شده و بروشنی برای مدت زمانی ظاهر می‌شود. سال‌ها پیش در یک مهمانی من موقعیتی ناراحت کننده را تجربه کردم که اشاره به هاله‌ی شخصی داشت که در قسمت دیگر اتاق ایستاده بود. هاله‌ی او ضعیف و خسته بنظر می‌آمد و به من گفتند که حالش خوب نیست و دو روز بعد او مرد. من متعجب شدم که چطور در آن لحظه هاله‌ی او را دیدم در حالیکه هاله‌ی هیچ شخص دیگری را در اتاق نمی‌دیدم در حال حاضر احساس می‌کنم که هاله او علامت و نشانه‌ی این بود که قصد رفتن به صورت دیگری را داشت.
هاله‌ها به شکل‌های مختلفی هستند، معمولا به صورت یک حوضه‌ی انرژی که سرتاسر بدن را پوشانده‌اند، دیده می‌شود مثل یک تخم مرغ بزرگ.
بسیاری از مردم هاله را به شکل یک هاله‌ی تخم مرغی تفسیر می‌کنند. بیشتر هاله‌ها به اندازه‌ی چندین فیت در اطراف بدن گسترش می‌یابند. باور مردم در این است که توانایی روحی و معنوی در بزرگ تر بودن هاله نمایان است. به اعتقاد این مردم هاله بودا تا حدود چندین مایل گسترش یافته بود.
در داخل این تخم مرغ بزرگ خطوط نیرو و انرژی وجود دارد و در تمام جهات تشعشع می‌یابد و انعکاس دهنده‌ی افکار، روند توسعه‌ی کارها، احساسات، سلامتی و استعداد‌های شخص می‌باشد.
هاله از حوضه‌ی انرژی تشکیل یافته که از گوشه‌ها به سمت یکدیگر جاری می‌شوند. اولین جهت سرازیر شدن انرژی از بالا به پائین و به صورت عمودی است. در گوشه‌ی راست انرژی که جاری می‌شود به صورت افقی است و در نهایت، دیگر موج‌های هاله از سمت ستون فقرات و سر به آخرین قسمت هاله جاری می‌شوند.
آنها مانند خطوط متقاطع هستند که یک انرژی مغناطیسی به هم بافته را ایجاد می‌کنند.
هاله‌ها از چندین لایه تشکیل شده اند. بعضی از واسطه‌های روحی قادر به دیدن لایه‌های زیادی هستند.
و اکثر مردم با آموزش قادر به دیدن حداقل سه لایه شده اند. هر یک از این لایه‌ها بخش‌های مختلفی از زندگی را نمایان می‌سازد و تفسیر می‌کند برای مثال هاله‌ی ذهنی بر روند افکار کنترل دارد و هاله‌ی ستاره‌ای aura) (astralوابسته به عواطف است. به هر حال ما در فعالیت‌های روزانه مان از ترکیبی از این هاله‌ها استفاده می‌کنیم.
ماهم زمان با فکر کردن احساساتمان را نیز دخیل می‌کنیم و زمانی که احساسی عمل می‌کنیم بعضی افکار، همچنان وجود دارد. امروزه ما آگاهیم که همه چیز به هم پیوسته است و با یکدیگر یکی شده در نتیجه ما هم باید به تمام هاله توجه داشته باشیم.
تنها استثنا بدن اثیری است. این پوشش بسیار مناسب که اطراف بدن را احاطه کرده و بین 4/1 و 2/1 اینچ در اطراف بدن توسعه یافته است. در زمان خواب این بخش منبسط شده و در بیداری به هم می‌پیوندد و جمع می‌شود. همانند باتری عمل می‌کند که گویی شب‌ها خودش را پر کرده و شارژ می‌شود.
زمانی که مردم بینایی هاله شان را افزایش می‌دهند ابتدا بدن اثیری را به صورت واسطه‌ای بین بدن و هاله‌ی واقعی می‌بینند. و هر چه بینایی آنها در دیدن هاله گسترش می‌یابد و آگاهی پیدا می‌کنند، بدن اثیری را به رنگ خاکستری می‌بینند که دائما در حرکت است و با نور ضعیف می‌درخشد و رنگ عوض می‌کند. این حرکت دائم در بدی اثیری باعث ایجاد طیف وسیعی از رنگ‌های درخشان شده که به طور مداوم در حال عوض شدن است. بدی اثیری گاهی اوقات به عنوان هاله‌ی سلامتی در نظر گرفته می‌شود. و بیماری‌ها در این بخش به صورت یک لکه کدر و هم چنین به صورت شکستگی در حرکات آنها می‌توانند دیده شوند. در نهایت این ناحیه شبیه یک استخر راکد و تاریک در بدن اثیری دیده می‌شود.
​​​​​​​بیماری‌ها را هم چنین از طریق کاهش رنگ بندی در بدن اثیری می‌توان تعیین کرد. و این احتمالا بدلیل رنگ خاکستری آن است. بیماری‌ها می‌توانند قبل از اینکه فرد هیچ آگاهی داشته باشد و یا اتفاقی خاص رخ دهد تعیین شود. اگر مردم به این امر واقف بودند می‌توانستند برای بدست آوردن دوباره‌ی نیروی زیست خود مراحلی را طی کنند، قبل از آنکه اتفاق ناگواری رخ دهد. این امر تعجب برانگیز نیست که بدانیم بیشتر روح درمان‌ها بر روی بدن اثیری کار می‌کنند.
یکی از دوستان من که به شدت سیگاری بود پس از آنکه به او گفته شد که هاله‌اش خاکستری و تیره شده سیگار کشیدن را ترک کرد و طی چند هفته هاله‌اش به درخشانی قبلش بازگشت. اگر او به سیگار کشیدن ادامه می‌داد بشدت بیمار می‌شد و هاله‌ی او این موضوع را به صراحت نشان می‌داد و یک هشداری برای سلامتی او بود.
حتی افکار ما می‌تواند بر روی بدن اثیری تاثیر بگذارد. اگر ما بطور دائم افکار منفی و کینه توزی داشته باشیم بالاخره در بدن اثیری مان دیده خواهد شد. فکرهای مثبت هم بر روی بدن اثیری تاثیر گذارند و بر زیبایی و درخشندگی آن می‌افزایند.
در اطراف بدن اثیری هاله وجود دارد. بعضی افراد این را یک پوشش جداگانه می‌بینند. در شرق این قسمت با نام «کوشاس» خوانده می‌شود که به معنای پوشاندن و غلاف است.
هاله تا چندین فیت گسترش دارد و می‌تواند توسط افرادی که هیچ علاقه و یا علمی در این زمینه ندارند دیده شود. با آموزش هر کس می‌تواند هاله را ببیند و حس کند. هاله در آفتاب و روشنایی از نظر اندازه و درخشندگی توسعه می‌یابد. شاید دلیل سرزندگی بیشتر در تابستان نسبت به زمستان همین باشد.
زمانی که هاله برای اولین بار دیده می‌شود به صورت سفید و ابر مانند است. کم کم با توسعه‌ی بینایی هاله، رنگ‌ها هم دیده می‌شوند. هر هاله یک رنگ اصلی دارد که اطلاعات مهمی را درباره‌ی شخص به ما می‌دهد. این رنگ بیانگر احساسات، افکار ذهنی و طبیعت معنوی فرد است.
هاله شامل پرتوهایی از رنگ‌های متفاوت نیز می‌باشد که از بدن به اطراف ساطع می‌شوند. بعضی مردم این‌ها را به عنوان موج افکار تلقی می‌کنند و مطمئنا افکار و احساساتمان بر روی هاله مان تاثیر می‌گذارد. اصطلاحت رایج (م: البته در زبان انگلیسی) مثل « قرمز با خشم » « حسد با سبز» بی شک ناشی از همین امر است.
 این موج افکار می‌آیند و می‌روند و برای همیشه در هاله دیده نمی‌شوند. هیچ کس « قرمز با خشم » برای هفته‌ها و ماه‌ها باقی نمی‌ماند. (منظور این است که زمانی که خشمگین هستیم هاله مان قرمز می‌شود و.. در واقع زمانی که عصبانی هستیم رنگ قرمز بر ما تسلط یافته و همانند این اصطلاحات در ایران نیز وجود دارد مثلا می‌گوییم خون جلوی چشمانم را گرفته و...)
به هر حال گاهی اوقات احساسات و افکار منفی می‌تواند تاثیری دائمی بر روی هاله بگذارد و در این صورت هاله جلال طبیعی و درخشندگی رنگ‌هایش را از دست می‌دهد و به هاله‌ای راکد، دفع کننده و حتی با رنگ‌های شیطانی تبدیل می‌شود.
عده‌ی کمی از مردم تفاوت در شکل هندسی هاله شان دارند که آنها معتقدند که این تفاوت فرم‌ها، نشانه و رمز مهمی است. برای مثال دایره را در هاله نماد تکمیل و کمال و خرسندی درونی می‌دانند. مثلث نشانه‌ی شخصی است که از دیگران حمایت می‌کند و یا کسی از آنها مراقبت می‌کند. ستاره در هاله نشان دهنده‌ی مهارت خاص روحی و معنوی است. علاوه بر اینها شما ممکن است گاهی اوقات، پیکان (فلش)، مارپیچ، مخروط، خطوط تقاطعی (مثل × + و صلیب مانند) و هلال و شکل‌های متنوع دیگری را در هاله‌ی افراد مشاهده کنید. تیر و پیکان زمانی ظاهر می‌شود که فرد تحت فشار و استرس باشد، مخصوصا زمانی که برای مدت طولانی پابرجا بماند. تقاطع‌ها در هاله نشان دهنده‌ی دودلی در تصمیم گیری و افراد ترسو و کمروست. مارپیچ و مخروط و هلال معمولا نشانه‌ی افکار مهم و جدی هستند و اغلب به شکل فکر‌ها می‌باشند و آنها کمتر در افرادی دیده می‌شود که کار و شغلی دارند که تحرک ذهنی در آن زیاد است. , این شکل‌ها را در افرادی می‌یابید که بدلیلی لزوما از ذهنشان بیشتر از حد معمول استفاده می‌کنند. من بیشتر این را در کسانی می‌بینم که به آگاهی و هوشیاری روحی رسیده‌اند ولی می‌خواهند دلیل منطقی برای آن بیابند.

body aura omtina.ir

​بعضی از شکل‌ها ممکن است فرم افکار باشد و بیشتر از چند ثانیه در هاله ظاهر نمی‌شود. به این خاطر است که اکثر ما قادر به فکر کردن در یک زمینه برای مدتی طولانی نیستیم. گاهی اوقات هم آنها نمادی از ذهنمان هستند و در این صورت برای چندین ماه و یا سال و یا حتی تمام عمر باقی می‌مانند، شما این موارد را در کسانی که آگاهی ذهنی و روحی دارند می‌بینید.
هاله‌ی ما بطور مداوم با هاله‌ی دیگران در واکنش است. زمانی که کسی را می‌بینیم که دوست داریم هاله مان باز شده و اجازه می‌دهد که دو هاله با هم آمیخته شوند و زمانی که دو نفر عاشقانه یکدیگر را دوست می‌دارند و در کنار هم قرار می‌گیرند هاله‌ی آن دو، یکی شده و یک هاله‌ی بزرگ، درخشان و مجلل بوجود می‌آورد. و زمانی که کسی را دوست نداریم، می بینیم هاله‌ها یکدیگر را دفع می‌کنند. گاهی اوقات شما کسی را بدون هیچ ....

هاله دست

​ ... دلیلی دوست ندارید احتمالا هاله‌ی شما توسط هاله‌ی آن شخص دفع می‌شود و به شما هشدار می‌دهد که از این فرد دوری گزینید. در نتیجه هر شخصی که دائم به افکار منفی می‌اندیشد به تدریج هر کس که به زندگی او وارد شود، را دفع خواهد کرد.
​​​​​​​بعضی افراد خون آشام روحی هستند و انرژی هاله‌ی شما را گرفته و انرژی خودشان را افزایش می‌دهند. آیا تا به حال شده که پس از بودن با شخصی برای مدتی حس کنید که تمام انرژی‌تان را از دست داده اید. آن شخص یک خون آشام روحی بوده. این افراد معمولا چهره‌ای سخت و جامد دارند. نا آگاهی از روح و فقدان مناعت و خودبینی از ویژگی‌های آنهاست. آنها آگاهانه یا نا آگاهانه انرژی دیگران را تهی می‌کنند و این برای خودشان خوب است ولی باعث تهی شدن انرژی شخص مقابل می‌شود. اگر با یک خون آشام روحی زندگی می‌کنید باید چگونگی مراقبت از هاله‌ی خود را یاد بگیرید.
افکار منفی نیز بد است. من شخصی را می‌شناسم که در انتخاب کار بسیار موفق بود و به امتیازاتی نیز دست یافت و مقدار کمی هم شهرت. او حس می‌کرد که احترامی که شایسته‌ی او است برایش صورت نمی‌گیرد. کم کم درباره‌ی این موضوع بسیار ناراحت شد و این مسئله بروشنی در هاله‌ی تاریک و تیره‌ی او ظاهر شد، مردم در جهتی حرکت می‌کردند که با او برخورد نکنند و این او را بیشتر ناراحت می‌کرد، او در راهی پیچیده قرار گرفت که در سنین پیری او را به سمت تنهایی و ناراحتی کشاند، ولی اگر به حقیقت باز می‌گشت، هنوز فرصت عوض کردن این حالت را داشت. شکایت از گذشته را کنار می‌گذاشت و هر روز با شادی و سر خوشی زندگی می‌کرد، هاله‌ی او هم تغییر پیدا می‌کرد و انعکاسی زیبا از حقیقت وجودی‌اش را نمایان می‌ساخت و مردم بار دیگر به سمت او جذب می‌شدند.
هاله از بدو تولد ظاهر نمی‌شود ولی با اولین تنفس کودک، می‌توان آغازین شکل هاله‌ی او را مشاهده کرد.
این امر نشان دهنده‌ی آن است که هاله شامل انرژی است و تنفس یکی از راه‌های جذب انرژی‌ست. این انرژی با شعاع‌هائی به بیرون بدن منعکس شده و شکل هاله تشکیل می‌گردد. دلیل دیگر بر این امر زمانی است که افراد ورزش می‌کنند و خوب نفس می‌کشند، در آن لحظه هاله شان در رنگ و اندازه توسعه می‌یابد.
هاله‌ی نوزاد در واقع بی رنگ است، ولی زمانی که کودک به سن سه ماهگی رسید هاله‌اش نقره‌ای می‌شود. این رنگ کم کم به آبی تغییر رنگ می‌دهد واشاره به توسعه و پیشرفت هوش و ذکاوت دارد و این موضوع در سن یک تا دو سالگی به خوبی مشهود است. همانطور که کودک بزرگ می‌شود هاله‌ی او نیز رشد می‌کند. ابتدا در اندازه و درخشش رشد می‌کند واستعدادهای او را آشکار می‌سازد و نهایتا رنگ اصلی هاله نمایان می‌شود.
رنگ آبی به عنوان رنگ زمینه‌ی هاله در دوران کودکی باقی می‌ماند. این رنگ زمانی که به بیماری نزدیک است به صورت خاکستری در می‌آید.
همین طور که کودک رشد می‌کند یک مه زرد رنگ در اطراف سرش پدیدار می‌شود و نمایشگر آغاز تفکر است. در نخستین سال‌های تولد بین 5 تا 6 سالگی کودک تمام اطلاعات را از اطرافش مانند یک اسفنج جمع می‌کند. کودک که بزرگتر شد و بیشتر آموخت رنگ زرد روشن تر و شدیدتر می‌شود.
و زمانی که کودک شروع به تحصیلات رسمی می‌کند هاله‌ی او رنگ واقعی‌اش را نمایان می‌سازد، رنگی که در سراسر زندگی، او را احاطه خواهد کرد.
هاله باید با رنگ‌هایش تابان و درخشان باشد. با وجود این هاله‌ی ما تحت تاثیر شخصیتمان بطور ماهرانه‌ای تغییر شکل می‌یابد. برای مثال هاله‌ی شخصی که سخی باشد بزرگ شده و رنگ‌هایش طوری ظاهر می‌شوند که گویی با پاستل و مداد رنگی آنها را کشیده‌اند. و یک شخص خسیس هاله‌اش کوچک شده و تیره ظاهر می‌شود و رنگ‌های آن کم و گل‌آلود است.
میانگین مردم دارای هاله‌ای متوسط هستند. و فزونی و اندازه‌ی هاله بستگی زیادی به حالت و وضعیت انسان در آن لحظه دارد.
اگر افراد احساس خوب و نیکی داشته باشند هاله‌ی آنها به شکل زیبایی نمایان می‌شود و افرادی که درباره‌ی مسائل نهانی تفکر نادرست دارند هاله‌ی آنها منقبض و تیره می‌شود.​​​​​​​هاله‌ها زمانی در زیباترین شکل خود هستند که مردم عاشق باشند. وقتی دو نفر که عاشق یکدیگرند با هم باشند هاله‌ی آنها با هم ترکیب شده و یکی می‌شود و یک هاله‌ی واحد ایجاد می‌کند که به سمت آسمان  راهی ست.
انسان‌های مهربان و خوب هاله‌ای زیبا و بزرگ دارند. این موضوع درباره‌ی این افراد برای خانواده‌هایشان امری بدیهی است و آنها زندگی شان را در کمک به دیگران می‌گذرانند و کارهای خوبی انجام می‌دهند که ممکن است اصلا مورد توجه قرار نگیرد و حتی از آن تقدیر هم به عمل نیاید.
همان‌طور که می‌بینید مهارت دیدن هاله می‌تواند بسیار مفید باشد. آموختن هاله می‌تواند شما را از حضور فردی مهربان و دوست‌داشتنی آگاه کند و حتی به شما در مقابل افرادی نادرست که می‌خواهند در راه‌هایی از شما سواستفاده کنند هشدار دهد. در ادامه‌ی این کتاب خواهید خواند که چگونه هاله را ببینید، احساس کنید و آن را تفسیر و شرح دهید.

مطلب مرتبط:

تمرین هاله‌بینی
پاکسازی چاکراها

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش

سبد خرید