مابَعدالطبیعه یا متافیزیک یا متاگیتیک شاخهای از فلسفه است که به پژوهش دربارهٔ چیستی و کُنه وجود، زندگی و جهان به عنوان یک کل میپردازد. متافیزیک را ریشهٔ فلسفه میدانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتاً به این حوزه از فلسفه میپرداختهاند. در فلسفهٔ معاصر، به مباحث مابعدالطبیعی با شَکّاکیت بسیار نگریستهاند.
*در اصل عالم هستی شامل ۱- عالم فیزیک (عالم ماده یا بعبارتی کثیف) که مصادیق آن در حوزه علوم تجربی از جمله فیزیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی مورد بحث قرار میگیرد 2 - عالم متافیزیک (عالم پاک از ماده و آثار ماده) که مصادیق آن میتواند شامل مفاهیم ذهنی و انتزاعی باشد.
جادو و جادوگری بخش مهمی از متافیزیک است.
مسائل کهن مابعد الطبیعه و مسائل مدرن ما بعد الطبیعه
مسائلی را که در این شاخهٔ فلسفه مطرح اند، میتوان به سه دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
* مسائلی که در باب چیستی خدا و هستی هستند؛ همچون هستیشناسی، وجود خدا و عدم وجود خدا
* مسائلی که در باب چیستی انسان هستند؛ همچون جبر و اختیار
* مسائلی که در باب چیستی جهان هستند؛ همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده
مسایل مدرن ما بعد الطبیعه در التزام دانش جهان اطلاعات و سایبری و دادهها و مکانیزم سختافزاری ونرمافزاری ماشینهای مربوطه (کامپیوترها) و برنامههای کنترل این ماشینها مطرح میشود ومعین میکند که کلیه نرمافزارها و اطلاعات (دادهها) جنس فیزیکی ندارند وماهیت متافیزیکی دارند جنس دادهها و اطلاعات غیر فیزیکی میباشد. همانند انسان که دوبعد فیزیکی و متافیزیکی دارد. این سیستمها نیز با دارا بودن دو بخش سختافزاری و نرمافزاری یعنی دو بخش (فیزیکی و متافیزکی میباشند)
عوامل متافیزیکی (بعنوان نرمافزار) میتوانند در عالم فیزیکی و مادی آثارشان ظاهر شود و آن از طریق سختافزار مادی امکان مییابد در واقع متافیزیک با پوشیدن لباس فیزیکی (قالب) میتواند در عالم فیزیکی ظاهر شود اما قابل روئیت نیست فقط آثارش قابل درک میباشد. حتی اتمها در بطن خود تخت قوانین متافیزیکی و الگوریتم خاص خود برای پایداری میباشند. متافیزیک بعنوان مغز ماده و ماده نقش پوست را بازی میکند؛ و از آن بعنوان (شعور کیهانی) و در قرآن از آن بعنوان (عالم امر) یاد شدهاست.
اعتبار مابعد الطبیعه
یکی از نکات مهمی که بعضاً مورد غفلت قرار میگیرد، مسئلهٔ اعتبار مابعدالطبیعه است؛ یعنی بود و نبودش محل بحث و گفتگوی فیلسوفان است. بر این اساس میتوان فیلسوفان را به دو دسته مابعدالطبیعی مثبت و مابعدالطبیعی انتقادی تقسیم کرد.
حقیقت عالم هستی
عوالم سهگانه
دنیای مادّی (فیزیکی) عالم کثیف.
دنیای نور و امواج (تشعشعات)، (اولترافیزیک) عالم خفیف آثار مادّی.
دنیای غیر مادی (متافیزیک) یا همان شعور کیهانی عالم (امر) عالم پاک از ماده.
وجود (جهان هستی) از ترکیب این عوالم سهگانه پدیدار گشتهاست. در واقع بخش متافیزیکی عالم هستی هم نقش پوست و هم نقش مغز جهان مادی و آثار آنرا را بازی میکند که از آن بعنوان شعور کیهانی و عالم امر یاد کردیم وآن هم محیط بر جهان مادّه است و هم محاط.
عالم مادّی (جهان فیزیکی) اگر بعنوان یک اسفج تصور شود و جهان متافیزیکی بعنوان دریای (نامحسوس) درون مایه و برون مایه این اسفنج از جنس این دریاست.
قدما با فرضیه (فضای اتری) از آن (دریا) صحبت کردهاند که بعدها این نظریه اعتبار خود را از دست دادهاست
حال اگراین اسفنج را بدن تصور کنیم (سختافزار) و جهان متافیزیکی روح این بدن (نرمافزار) آن میباشد. و نتیجه آن هستی (وجود) میشود.
با مثالی دیگر (هستی ژلاتینی) این ترکیب هستی را مطرح میکنیم؛ که در آن جهان مادّی پودر جامد ژلاتین و جهان متافیزیکی همانند آب در این ترکیب است که تودهای ژلاتینی را ایجاد میکند.
آب (جهان متافیزیک) در این ترکیب درون مایه و برون مایه میباشد. بهطوری که مولکولهای آب در سراسر آن پراکنده و موجود است؛ و (ژلاتین هستی) را ایجاد میکند.
صور مختلف وجود (موجودات) (خلق) تحت مدیریت عالم (امر) همان شعور کیهانی و با مصالح مادّی جهان فیزیکی پا به عرصه ظهور مینهند (لبس جدید) و بر حسب اقتضای وجودشان ماهیت پیدا میکنند. بنابر این خلقت از عدم نیست از (وجود) است فقط ماهیت است که در اثنای خلق شدن ظهور پیدا میکند؛ که همان کیفیت خلق بر حسب اقتضای ذاتی مخلوق است.
با تشکر از مهرتاش